۰۵
تیر
زن بدون شال و روسری اومده بود بیرون که آشغالا رو بده به کارگر شهرداری..
همین موقع بود که آخونده داشت رد می شد ..
زنه که آخونده رو دید گفت:ببخشید حاج آقا، و با دو رفت تو خونه..
آخونده در همین حین به زنه گفت: به ما که رسید حروم شد..
(( دیشب داستانی با همین مضمون برام پیش اومد))