حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

اولین بار به دوستم گفتم وبلاگ چیه گفت دفتر خاطرات
گفتم پس من وبلاگمو هم دفتر خاطرات و هم دفتر دل میسازم
و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ فروردين ۹۲، ۲۲:۰۹ - ye montazer
    افرین
پیوندها

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعقل» ثبت شده است

۲۲
مهر

شام ولادت امام رضا"ع" رفته بودیم یه هیئت که شادی بکنیم در شادی اهل بیت.

از خیلیا میشنوم که مسگن: با این ماهواره ها و اینترنت و... بچه های نسل بعد بهشون امیدی نیست دیگه که یه مسلمون درست حسابی بشن.

با اینکه من تو اون مجلس یه صحنه ای دیدم که خوشحالیم رو مضاعف کرد.

:: سخنران که تموم کرد منبرشو؛ مداح گفت: بیایید جلو که برا دوستانی که تازه دارن میان جا بشه.

دیدم حلقه اول و دوم کف زنی  یکباره همش نوجوون 13 - 14 ساله شد.

این صحنه ای که ببینی نوجوونا اینطوری جلودار میشن جای ذوق و شوق داره که در این مجالس حضور پیدا کنی.

۲۴
مرداد

مرد میانسال شهرستانی در بازار شهر در حال راه رفتن بود؛

از کنار دختری گذشت که مانتو به تن کرده بود؛

مرد دستش را به پیرهنش گرفت و آن را از قسمت پایین کشید؛

در همین حین به مانتوی زن هم نگاه میکرد؛

با لحن ساده ی شهرستانی گفت: انگاری پیرهن من بلندتر از مانتوشه!!!!

۲۱
مرداد

مسلمان شدن حنان ترک ، بازیگر مصری


۱۳
مرداد

دختر عمه ی من 15 سال پیش ازدواج کرده و پسر یه عمه ی دیگم 8 سال پیش

هر دوتاشون هم؛ سی، سی و پنج سالشونه

چند روز پیش دختر عمم اومده بود خونمون چند روز بمونه

تو همین حین کارای خونه رو هم انجام میداد

پسر عمم که اومد ؛ دید که چجوری کار خونه رو انجام میده

بهش گفت: چه کدبانویی هستی؛؛؛

یکی از حاضرین با نفهمی بهش گفت پس چرا نگرفتیش؟!!!!


یکباره این پسره اینقدر خجالتزده شد که نگو و نپرس (چون آدم پررویی بود)

حالا وجدانا شما فکر نمی کنید این حرف علاوه بر این موقعییت باعث:

1.فکر خیانت

2.فکر ارتباط پنهانی

... و فکرهای دیگه میشه !!!!!!

واقعا باید بعضی اوقات کلام خودمون رو بسنجیم