حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

اولین بار به دوستم گفتم وبلاگ چیه گفت دفتر خاطرات
گفتم پس من وبلاگمو هم دفتر خاطرات و هم دفتر دل میسازم
و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ فروردين ۹۲، ۲۲:۰۹ - ye montazer
    افرین
پیوندها

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۶
آبان

اینجا ایران ؛ صدای ما را از تهران ، پارک آب و آتش میشنوید.




اما اینجا اروپا ؛ در دل کفر است.



و اینجا هم اروپا است
و این یک خواننده فرانسوی است
 که
به ته خط رسید
و میخواهد بقیه زندگی خود را اینگونه ادامه بدهد.



تو راهت را ادامه بده
چون راه تو درست است
وآخر سر ؛سرت به سنگ خواهد خورد.

http://designco.comuv.com/img/3b36cb25e2e0.jpg
۱۶
آبان

سلام

خب آپ دوس دارید!

برید یدونه دوبله اورجینال بگیرید نگاه کنید.

به من چه؟!!!!!





  • titanous
۱۵
آبان

رفتم پانسمان بینیم رو باز کردم.

یکمی درد داره ولی دکی گفت:سه هفته دیگه احتیاط کن.

------------

سالن انتظار مطب دکتر هشتا صندلی بیشتر نداره؛ بعدش یه زنی اومده بود مشاوره عمل بینی ، با خودش هم سه نفر دیگه آورده.

حالا تا تصرف نصف صندلیا کمی وقت برد، جالب اینجا که خونوادگی حرافن و همینطور که مطب شلوغ بود ؛دوتا ازشون کله پاچه ما رو خوردن

یه زنی پا شد، به همین خانومه گفت: دخترتو بذار جام تا برم بیرون و بیام.

همین که زنه اومد دید هم جاشو از دست داده هم زنیکه داره بهش چپ چپ نگاه میکنه.

من که از کاراش دیوونه شده بودم؛ خواستم مثل خنده بازار با ماشین از روش رد شم.

۱۳
آبان

سلام

من یک ایرانی هستم.

تو هم یک ایرانی هستی.

یک ایرانی که چه سرزمینهای با ارزشی از وطنش رو بدلیل نفهم بودن طاغوتیان ظالم بذر و بخشش شد

یک ایرانی که پنجاه سال پیش نمیگذاشتن یه آفتابه هم بسازه

یک ایرانی که شاه وابسته به مستعمرهارو با .....  بیرون کرد

یک ایرانی که جمهوری اسلامی رو با 98 درصد آراء تو سال 58 تایید کرد

یک ایرانی که هشت سال خون برادر و خواهرش ریخت بدلیل زیاده خواهی بعضیا

یک ایرانی که فتنه های 78 کوی دانشگاه و 88 رو گذروند

و .....

بازم بگم یا بسه؟.....

آره یک ایرانی فقط از گرون شدن مرغ و تخم مرغ و ... نمی ناله؛ فکری برا گذروندن این مشکل میکنه.

حسبی الله

  • titanous
۱۱
آبان
یکی از فامیلامون رفته بود مطب دکتر، مطب یه کمی شلوغ بود؛

نوبت میگره و میشینه بعد 15 دقیقه دکتره زنگ میزنه؛ به منشیه میگه: به بیمارا بگید امروز مریضم برن یه وقت دیگه بیان.

منشیه که اینو میگه ، این فامیلمون میپره میگه : مگه دکترم مریض میشه!