حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

اولین بار به دوستم گفتم وبلاگ چیه گفت دفتر خاطرات
گفتم پس من وبلاگمو هم دفتر خاطرات و هم دفتر دل میسازم
و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر

کلمات کلیدی

داستان

تامل

اعتراف

تعقل

جالب

فیلم

سینما

دختر

بسیجی

زیارت

عاشق شدن

زن

سفر

عکس

مرگ

انتخابات

نظرسنجی

شروع

شخصی یه نیمچه مذهبی

قهوه تلخ

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ فروردين ۹۲، ۲۲:۰۹ - ye montazer
    افرین
پیوندها
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

از حس خودم بگم

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۰۹ ب.ظ
لباسام رو پوشیدم

یه حسی بهم گفت : ....


نمی دونم!!!

حس بدی داشتم

از چی بود نمی دونستم

آخرش زنگ زدم به دختر خالم و گفتم از صبح تا حالا آماده م ولی حس بدی دارم فعلا قید صحبت کردن با دختره رو بزن.

  • titanous

عاشق شدن

دختر

داستان

نظرات  (۴)

  • ۲۴ تیر ۹۱ ، ۱۸:۲۳
  • غریبه
    • سلام
    وبتون قشنگه
    اگه مایل به رفت وامد بودین خبرم کنین لینکتون کنم
  • ۲۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۱۲
  • :|
    • سلام.
    درسته.
  • ۱۵ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۲۵
  • من و امیرمهدی
    • اینا رو که خونده بودم....جدیدا چه خبر گفتم
  • ۳۰ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۰۹
  • ye montazer
    • افرین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی