حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

اولین بار به دوستم گفتم وبلاگ چیه گفت دفتر خاطرات
گفتم پس من وبلاگمو هم دفتر خاطرات و هم دفتر دل میسازم
و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ فروردين ۹۲، ۲۲:۰۹ - ye montazer
    افرین
پیوندها

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعتراف» ثبت شده است

۲۹
بهمن

دوتا حرف تابحال شنیدم که از اون حرفا حالتم تعجب مایل به خوشحالی شد:

اولین بار تو یکی از نمایشگاههای کتاب مسئول غرفه بقلی به من گفت: بهت میاد لیسانسه باشی(در صورتی که من پیش دانشگاهی بودم)

و دومین بار اونجایی بود که توی جمعی از فامیلهام بودم و پسر عموم به من یکم خیره شد و گفت: شبیه پیرمردا میشینی و حرف میزنی.

!!!!!

۲۰
بهمن
این مطلب مخصوص آقایونه

  • titanous
۲۰
بهمن
روزگاری با تو حالی داشتم

  با نوافل اتصالی داشتم

لقمه ها از شبهه حتی دور بود 

زندگی ها ساده ، روزی جور بود

وضع من تغییر کرده سیدی

 معصیت تاثیر کرده سیدی

یا اله المذنبین عفوت کجاست 

هرچه از جودت روا داری بجاست

  • titanous
۰۶
بهمن
بنده چند مدتیه که به این فکر کردم که از اینترنت و فضای مجازی دور بشم

1

۲۱
دی
نمیدونید چه ذوقی کردم وقتی مسئولم تو روستا به من گفت: تو برام مثل اویس قرنی هستی.

  • titanous