حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

در نظربازی ما ، بی خبران حیرانند .... من چنینم که نمودم ، دیگر ایشان دانند

حرفای یه نیمچه مذهبی

اولین بار به دوستم گفتم وبلاگ چیه گفت دفتر خاطرات
گفتم پس من وبلاگمو هم دفتر خاطرات و هم دفتر دل میسازم
و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۳۰ فروردين ۹۲، ۲۲:۰۹ - ye montazer
    افرین
پیوندها

اتفاق تعجب برانگیز

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۲۹ ب.ظ
یه روز ظهر خواب بودم؛

خواب دیدم من و پدرم داریم دعوا میکنیم؛

موضوع دعوا رو یادم نمیاد ولی جالب اینجاست؛

که:

وقتی از خواب بیدار شدم یکی دو روز با آقام صحبت نمی کردم آخه تو جو دعوا بودم هنوز فکر نمیکردم خواب باشه بعد دو روز که سر فرم اومدم

فهمیدم که اصلا دعواهه تو خواب بوده پدر بیچاره چکارس

امروزم بازم خواب دعوا با پدرمو دیدم

ولی اوایل دعوا زنگ خونه خورد و من از خواب پریدم

  • titanous

داستان

جالب

نظرات  (۸)

سلام محفلی داریم با شهدا دوست داشتید سر بزنید
سلام ایلیا جان ببخشین یه چن وقت نبودم به هر حال هر موقع به وبلاگتون سر زدم از مطالبتون خوشم اومده بازم ازتون معذرت میخوام
سلام
امیدوارم آخرین بار نباشه
پاسخ:
به قول قلمراد: هاه!!؟
توضیحات:
منظورم این بود که آخرین بار نباشه به وبلاگم سر می زنید
دعوا با آقاتون که ایشالا همیشه در خواب بوده باشه و توی بیداری از این اشتباهات مرتکب نشید.
پاسخ:
مرسی جونم
  • یادداشتهای جامانده درکوچه پنجم شماره 8
  • آره بیچاره بیمارستان بود از سرش عکسس گرفتن خوبه الان
    سلام مطالب قشنگی بود ولی مذهبی نبودن ایلیا جان ولی بهر حال من لذت بردم
    شما را با نام حرفهای نیمچه مذهبی لینک کردم من را بانام دهیاری گوجگ لینک کنید در صورت تمایل
    چه جالب...........!
  • من و امیرمهدی
  • جو گیری دیگه تا این حد....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی