وسط راه ،پسر خالم که میدید راه تنگه ماشینشو میچرخوند تا راهو ببنده و بقیه بیان پایینو برقصن
آقا یه بار ! دو بار ! سه بار! ...
نه آقا این ول کن نبود که
من با یکی از بچه ها سوار شده بودم
به رفیقمون گفتم بزن جلوش ما رفتیم و رفتیم تا برا بار بعدی بازم راهو بست
همین که رفت جلوی عروس دوماد قره یا غره نمیدونم که بده
من پیاده شدم ماشینشو گازیدم
پنجاه ،صد متر همینطور گذاشتم پشت ماشین بدوه تا پیادیشدم
دیم همه ایستادن کر و کر دارن بهش می خندن
نزدیک بود سکته کنه
میگفت داشتم فکر میکردم کی ماشینمو دزدیده